از هر چه آفریده فرا آفریده اند

خلقی ز. خُلقِ خَلق، جدا آفریده اند


صبح و تبسم و سحر و سبحه و سلام
سنگ صبور، صلح و صفا آفریده اند.


چون چشم غرق شور که شب چشمه می‌شود.
چون شطِّ با نشاط رها آفریده اند


نام معطر تو وزیدن گرفت و بعد
ریحان و روح و رایحه را آفریده اند


سرریز روشنی است تن تو گمان کنم
خورشید در میان عبا آفریده اند


پشت سر تو قریه به قریه بهار رفت
از بس تو را خوش آب و هوا آفریده اند


فصل ربیع بود که از فضل چشم تو
باران ربنا و دعا آفریده اند


گل را، بهار را، غزل و عشق را، شبی-
تلفیق کرده اند و تو را آفریده اند


تا که خدا به خویش تماشا کند تو را
آیینه‌ای برای خدا آفریده اند


تا با تو گل بگوید و گل بشنود خدا
تا گل نفس شوید، حرا آفریده اند‌


ای ناز از شکوفه گیلاس جان تو
دل نازک از دل تو کجا آفریده اند؟


علی حنیفه


سایت ادبی شهید رابع استهبان آفریده منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پخش آنلاین سرامیک و کاشی دانلود جدید بانک اطلاعات تحصیلی شغلی فارس تدریس خصوصی - بهار اندیشه سئوسازی alan8wx61wl page چیتابار خانواده برتر